خدایا
عاشقت من نیستم
ولی گویند
عشاقت
به سنگ آسیابی نیز خوش داری!
..........................................................
در راه خوابگاه!
زندگی پیشروی تا رویاست
وچه زیبا ست خدایی باشد
قلم ازدست سپهری باشد
صفحه نقاشی رنگ نیلی باشد
بگذار
بوم تو غیرت بیند
حس کند لاله در او می شکفد
ازدل حادثه صورت گیرد
قاب رویا
باشد
تیر وترکش
موج تانک
ساز تنش
نقش رود تشنه یادت نرود
تاکه سیراب کند
که اگر تشنه شویم
تشنه ی قمقمه ای
پرودربسته شویم
عطش کرببلا
گهواره
راه خاکی پر ازخمپاره
پاوپوتین که رفتند ده ره صدساله
یادت نرود همه ی دنیا
مات این تصویر اند
حق تومحفوظ است
بگذار
همه ازطرح تو الگوگیرند
شعر از خودم
تقدیم به همه ی نسل سومی ها ...