دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا
دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

سیزده به در منهای یک

امسال دوازده به در !





بهارم



بهارم  صوت باران می پسندید

و بوی سبزه ها را دوست می داشت!



لالایی ...


در آن هنگام 

وقتی مادرم هم پای ما میخواند 

دعای لحظه ی تحویل را

چه شوقی داشت 

که یک سال دگر دیده ست 

ماها را

میان خط پر چین و چروک تار چشمانش 

که اشک ناب می افتاد از آنها

می دیدم

چه درد بی مثالی داشت 

مادر 

لابه لای در

لالایی 

یا زهرا ...


س.ج



چک


گفت این لحظه مرا چک بزنند

که ز اوهام که ، آرام شوم


س.ج




بهارم


دوباره محفلی آرسته باید

بهارم در میان راه آید . .

دلم برای خدا سوخت


دلم برای خدا سوخت

خدای تنها بود

خدا انیس و رفیق شبانه ی ما بود

دلم برای خدا سوخت

در آن دمی که گناه

میان خشکی مردم شبیه دریا بود ...

کدام سبک جدید

جواب ما شده است

چه شد که رسم زمانه مرید شیطان بود ...

دلم برای خدا سوخت

خدای تنها بود..



سین . جیم

بهمن 91

پریشانم


پریشانم چه خوش دردی ست انگار

بگو درد پریشان ، مینگارم..




جازده ام

عمری ست که با رفتن تو
جازده ام
میان راهم و اما
عجیب درجازده ام..

ازین لحظه


و از این تنگی دوران به کجا تاخته ام !

خاطرم باشد ازین لحظه تورا باخته ام 




دیده ی پریشان


حــــایم


کاش این دیده 


ز رخسار تو 


پر وا میگشت 


تا که از حکم پریشــان ز تو 


فـارغ بشود 


..

س.ج