در آن هنگام
وقتی مادرم هم پای ما میخواند
دعای لحظه ی تحویل را
چه شوقی داشت
که یک سال دگر دیده ست
ماها را
میان خط پر چین و چروک تار چشمانش
که اشک ناب می افتاد از آنها
می دیدم
چه درد بی مثالی داشت
مادر
لابه لای در
لالایی
یا زهرا ...
س.ج
دلم برای خدا سوخت
خدای تنها بود
خدا انیس و رفیق شبانه ی ما بود
دلم برای خدا سوخت
در آن دمی که گناه
میان خشکی مردم شبیه دریا بود ...
کدام سبک جدید
جواب ما شده است
چه شد که رسم زمانه مرید شیطان بود ...
دلم برای خدا سوخت
خدای تنها بود..
سین . جیم
بهمن 91
حــــایم
کاش این دیده
ز رخسار تو
پر وا میگشت
تا که از حکم پریشــان ز تو
فـارغ بشود
..
س.ج