دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا
دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

صبح بدون تحریم

صبح بدون تحریم
هوا صاف و صوف است
خورشید می تابد
هوا دیگر آلوده نیست
مردم با لامبورگینی به محل کار خود می روند
صبح بدون تحریم
میشود تا لنگ ظهر خوابید و دیر به محل کار رفت، 
صبح بدون تحریم خزانه ها پر است
و دلها از وسوسه و طمع خالی ست
صبح بدون تحریم دیگر فشار کار و خستگی اذیتمان نمیکند
ماهم صبحانه اروپایی میخوریم
خیلی شیک و های کلاس سفارش میدهیم برایمان آماده کنند
صبح بدون تحریم همه به هم لبخند می زنیم
هیچ کسی به کسی دروغ نمیگوید
چراغ قرمز را رد نمیکنیم
بین خطوط میرانیم
اصلا همین تحریم ها بود که نمیگذاشت ما بخندیم
نمیگذاشت ما میان خطوط برانیم
نمیگذاشت استرس نداشته باشیم
همین تحریم ها بود که هوا را آلوده کرده بود
زمین ها را تحریم ها خورده بودند
دریاها را تحریم ها آلوده کرده بودند
همین تحریم ها بودند که نگذاشتند ما پله های ترقی را بالا برویم
وقتی تحریم ها بود کالای لوکس به ما نمی رسید
هرچه بود چینی بود

وقتی تحریم ها بود ما اصلا برای گرم کردن خانه از گاز استفاده نمیکردیم ، هیزم می آوردیم و هیزم میسوزاندیم!
در باک خودروها بنزین سربی داخلی میریختیم!

اما امروز یک روز بدون تحریم است، درآمدهایمان نجومی شده، پراید دیگر تولید نمیشود، و دلمان برای نان سنگک تنگ شده است!

صبح بدون تحریمتان بخیر

اگر سنگ ببارد...

چند روز پیش با پیرمردی خوش برخورد هم کلام شده بودم، از آب وهوای قدیم میگفت، چیزهایی که همه ی ما و شما بارها شنیده ایم
رو کردم به او گفتم حاج آقا الان که نه برفی می آید و نه بارانی، مدارس را برای هوای آلوده تعطیل میکنند نه سرما و برف!!
با متانت خاصی نگاهم کرد و گفت: جوان برو خدا رو شکر کن آلودگی هوا که بر جسم تو اثر میکند ، برو به بزرگواری خدا شکر کن که با این وضع حجابی که دختران وخواهران ما پیدا کرده اند و با این بی غیرتی مردان ما، سنگ بر ما نمی بارد...

حرفهای پیرمرد شاید برای نسل من ابهام داشته باشد، اما ترس از خدا خودش بازدارنده ازگناه است، چیزی که پیرمرد از جوانیش یاد گرفته بود این بود که شاه و امام را مسئول رزق و روزی نداند و فقط از خدا روزی طلب کند

امروز به این قضایای کاهش قیمت نفت دقیق شدم!
درحالی که قیمت نفت بی سابقه اینقدر پایین اومده ، به موازات اون قیمت انرژی هم کاهش پیدا کرده!
از طرفی دولت بنفش دم از افزایش قیمت بنزین و حاملهای انرژی میزند!
این تناقض چیزی جز درماندگی دولت ندارد زیرا دولت خود مجری هدفمند کردن یارانه هاست، و یارانه ها همان پول نفتی است که این روزها حالش خوب نیست!
از طرفی دولت برای راضی نگه داشتن مردم بایستی یارانه ها را پرداخت کند، لذا از جیب مردم میگیرد و به جیب مردم میریزد!

چیزی که خیلی مهم است وابستگی اقتصاد ایران به نفت است، نفتی که به گفته خود زنگنه تا بیست سال دیگر ذخایرش نایاب می شود، و ما این سرمایه را می فروشیم تا ...

بماند که در برجام پیش روی ما یک دوره ی چند ساله ست برای حسن نیت ! که مارا در توسعه روند انرژی محدود میکند

وما بیست سال آینده نه نفت داریم و نه هسته ای توسعه یافته!
ومیشویم یک وارد کننده انرژی...
به موازات آن وارد کننده ی دیگر اقلام
وحتی فرهنگ!
اینها آورده های وابستگی ست

اما امروز برنامه های دولت مردم را نمی چرخاند، بلکه مردم هستند که دولت را سرپا نگه داشته اند، نمودش در هزینه های دولت، در فروش خودروهای در انبار مانده، و افزایش قیمتها، نمودش همین رکودی که به سبب خویشتن داری مردم برای حل و فصل مذاکرات هسته ای گریبان مارا گرفته!

چه زیبا گفت رهبر دانای ما که امسال را باید با دولت همدل و هم زبان بود

دست دولت را بگیریم تا سرپا بایستد!
و چشم خود را باز کنیم وانتخاب درست داشته باشیم

من که هستم

هوالحق

این رو وقتی مینویسم که دوامتحان خیلی مهم دارم،

این روزها هرچه بودم و هرچه خواهم شد رو سپردم به دست خدا، از اون چیزی که بودم تا یه برهه از زمان راضیم، از اون به بعدش نه!

از اون چیزی هم که درانتظارمه خبر ندارم اما خدا رو دارم.


این گذشته و آینده و حال بسیاربسیار ناملموس میشود دز این دوره زمانه!

نمیفهمی زمان چجور می آید و چجور می رود.


دلمم تنگه برای