دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا
دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

بوی بهار می آید


این کلمات که جلو جلو می رقصند و زیر بار قلم، دوشادوش هم می آیند، قبل از خانه تکانی ها و قبل از رویش سبزه ها و قبل از خریدهای شب عید ، برخطوط ذهنم نشسته اند!

بارالها قبل از آنکه بنویسم از تو رخصت میگیرم، که قلمم در سال نو در راه حق نخشکد، کج ننویسد، درهم نیامیزد، درشت نگوید، از بیهودگی بر حذر بماند، و جانها پذیرایش باشند!

سالی که تحویلش گرفته بودیم ،دارند کم کم از ما پس میگیرند، و از حال و روزهمه ی مخلوقات عالم پیداست که به دور خورشید یک دور چرخیدیم و حالمان عوض میشود!

سالی که خشکسالی باشد ولی آسمان روزهای پایانش گریان ، به فکر فرو می برد مرا ، نکند که خشنود نیست از امتش سرور خوبان!
حال و روز زمستان که خوب نیست، تب که میکند شکوفه درختان بهار نیامده تعجیل در دیدن بهار کرده اند! 
حال و روزمان خوب نبوده انگار، خوب وقت و زمان را تحویل نگرفته ایم که درهم فرو رفته اند فصل های سال!

بگذریم، سالی که گذشت را در خانه ی سوخته ی مادر تحویل گرفتیم، و در روضه ی زهرای مرضیه سلام الله علیها تحویل می دهیم!
آنها که در دایره ی ما نیستند، از سلام مادر محروم می مانند!
همان شب آخر که خطاب به امیرمومنان فرمود: سلام مرا تا قیامت به فرزندانم برسان!
مگر نه این است که فرزندان شبهای سال نو در خانه مادر گرد هم می آیند!

رفت تا باز چرخی بزنیم و باز به اینجا برسیم که اول و آخر یک سال فاطمیه باشد!
و خسران مگر نه این است ...

امسال همراه خانه تکانی خانه ها، دلها هم خانه تکانی میشدند، دستها گشوده میشدند از اسارت دنیا، و پنجره ها گشوده میشدند به ملکوت و ملکوتیان! به برکت و بهای گریه بر مظلومیت مادر...

مهر مادر دل فرزندان راسبک میکند، و حال خوشی دستشان را میگیرد ، که سال نو را خوب تحویل بگیرند !

#مادر_خوبی_داشتیم 

و علی الاصحاب الحسین(ع)



سلام که میدهی به مولایت در ادامه میگویی "و علی الارواح التی حلت بفنائک" آن اصحاب چه مقامی دارند که بعد از حسین(ع) در کلام خدای عزوجل مدح میشوند آنها که بودند که حلت بفنائک شدند و نه حلت بفدائک؟!

و شیعه تا ابد با سلام به مولایش به اصحاب او هم سلام می دهد، درود بر ارواح آنها که همیشه درکنار مولایشان هستند. 

"ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار" 



براستی آنان که بودند که "مهجهم دون الحسین" در وصفشان آمده است، مهجه آن خون تازه ی قلب است که با بیشترین جهش از قلب خارج می شود.

بی جهت نیست که مولا در وصف یارانش فرمود: من به تحقیق اصحابى باوفاتر و نیکوتر از اصحاب خود سراغ ندارم و نه خویشاوندانى نیکوکارتر و با حمیّت ‏تر و پیوسته‏ تر از اهل بیت و خویشاوندان خود نمی بینم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


شب عاشورا حضرت سیدالشهداء(ع) یارانش را در خیمه جمع کرده و مژده بهشت را به آنها می دهد و از پاداش عظیم آنها می گوید و در بین دو انگشت دست خویش بهشت مهیا شده را به یارانش نشان می دهد، حبیب بن مظاهرکه رحمت خدا بر او باد، پیش می آید و دو انگشت مولایش را می بندد و می گوید: ای فرزند رسول خدا مگر ما برای بهشت در کنار تو هستیم؟ به من بگویید آیا باز هم در کنار تو خواهم بود یا نه؟!




عشق


عده ای از گذری می گذشتند که پیرمردی را دیده و با خیال آنکه پیرمرد بی سواد است تصمیم گرفتند تا اورا به استهزا بگیرند.

یکی از آنها جلو رفت و گفت سلام پدر جان یک سوال دارم ، می دانی "عشق" چند حرف دارد؟

پیرمرد جواب داد : سلام بر تو جوان، آری عشق چهار حرف دارد.

اینجا بود که همه ی آنها شروع به خندیدن کردند، و از پیرمرد دور شدند و به مسیر خود ادامه دادند...



اما پیرمرد آرام زیر لب زمزمه می کرد "حسین" "حسین" "حسین" ...


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

متوکل در سال 236 دستور داد که حرم مطهر و بارگاه حضرت سید الشهداء علیه السلام را با زمین هموار ساختند و به منظور زراعت آب بر آن بست ولی هر چه تلاش کردند آبها به سمت روضه منوره جاری نشد و فقط اطراف قبر اّن حضرت می چرخید و این مسئله مایه حیرت مردم شده بود بدین جهت به سرزمین مقدس کربلا و روضه منوره حائر می گویند. 

می گویند متوکل عباسی زمانی زیارت کربلا را منوط به جدا نمودن دست از شیعیان کرده بود ، با این حال آن سال به تعداد زوار حرم سیدالشهدا افزوده شده بود، 

روزی پیرزنی راهی کربلا شده بود و در ورودی شهر ماموران خلیفه عباسی جلوش را گرفته بودند و از او خواسته بودند تا دست راستش را جلو ببرد تا قطع کنند، اما او دست چپش را جلو آورده بود.

یکی از مامورها به کنایه گفته بود پیروان حسین را بنگر که هنوز نمی دانند دست راست و چپشان کدام است، پیرزن بر آشفت و گفت دست راستم را سال پیش قطع نمودند .


بندگان دنیا

شبهای محرم را گفتن از شهادت و ذکر مصیبت و سینه زنیش با صفاکرده، اما با صفاتر از آن تفکر و تامل در جملات زیبای حضرت سیدالشهداء(ع) است که چه زیبا خطاب به لشکریان یزید موعظه می کند و در لحظات آخر هم به دنبال سعادت آنان است و زیباتر و دلنشین تر آنجاست که با نوجوانان و جوانان و اصحاب خویش سخن میگوید و به دنبال آن است که خود ایشان راه شهادت برگزینند.


جمله ی معروفی ست از ایشان که فرمودند:


الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلأ قل الدیانون


مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است، هنگامی که زندگیشان سرشار است دین گرایند ولی هنگامی که در تنگنای بحرانها قرار گرفتند دین داران واقعی اندک می گردند . 


بشر تا آنجا تابع قوانین دین است که راحتی و منافعش به خطر نیوفتد، و چون منفعت خویش در خطر ببیند صدایش بلند میشود که دین چرا سخت میگیرد.

تمام هنر دین این است که انسان را در اوج سختی به آرامش می رساند، و این با دنیا گرایی و حب دنیا داشتن منافات دارد دلبستگی دنیا مانع آرامش است.


حال عده ای که از پول نمی گذرند میتوانند از پل بگذرند؟!



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


تا به حال انگشتتان را کف دست یک نوزاد شش ماهه قرار داده اید ، دقت کرده اید چقدر محکم آن را میگیرد؟!!

انشالله که دستان شش ماهه ی امام حسین(ع) انگشت دست شما را همین گونه بگیرد.


التماس دعا

 

دوباره محرم


همانطور که نوزادی متولد میشود و در گوشش اذان میگویند ، کامش را هم با تربت حسین(ع) باز میکنند و با نام حسین شیرش می دهند، عمر انسان هم که تمام میشود بر جنازه اش نماز میت میخوانند و کمی تربت حسین(ع) را همراهش می کنند.

و در طول عمر انسان هرروز یک جفت فرشته  اعمال خوب و بدش را ثبت و مکتوب می کنند این فرشته ها کارشان که تمام میشود به مزار سیدالشهدا(ع) می روند و با سلام و درود خدمت آن حضرت به عرش باز می گردند و دوباره یک جفت فرشته دیگر از عرش به زمین می آیند و خدمت حضرتش میرسند و با سلام خدمت امام حسین (ع) به سوی انسان می آیند و کارشان را شروع می کنند. 


و این است مقام و منزلت حضرت سیدالشهدا(ع)


   


وباز دوباره محرم و دیده ی گریان

 خــــدا سلام من رو سیه به شه برســان 




بقیع فراموش نمی شود

امروز روز بقیع است 

امروز مژه ی نگاههایی اشک بار به پنجره های بقیع گره خورده اند، 

و در تصویر تاریخ به عقلانیت بشر منحرف 

و سکانداران عروسکهای سلفی مینگرند 

آنجا که خوارج از دین خود را موحد معرفی میکنند 

و آن زمانی که بوسفیان شهادتین میگوید...  


و امــــــــــا شیعه هرسال 8 شوال صبرش زینب گونه است ... 




8 شوال سالروز هتک حرمت و تخریب قبور ائمه بقیع توسط وهابیون سلفی برهمه سوختگان و عاشقان مکتب اهل البیت (س) تسلیت 


کلنا عباسک یا زینب(س)

هوالحق



هنوزم که هنوز است بوی غربت می آید

و کاروانی که هنوز به مقصد نرسیده

کاروانی از اسیران کربلا

و فریادهایی از وامصیبتای زنان سوری 

در هیاهوی فریاد الله اکبر نیزه داران یهود

خبر داری که سلفی های یزیدی تبار

آن نطفه های حرام شبهای تیره و تار

از نسل حرمله هایی زبون و خوار 

این روزها دل شیعه را خون کرده اند



آیا دوباره عباسی هست تا غیرتش بجوشد

آیا عباسی هست تا معبر اشقیا را بسوزاند

آیا عباسی هست تا علمش را بر دشت تف دیده ی دیار علوی نشین شام بکوبد

و بر غیرت خود بایستد و فریاد روحی فداک یا زینب(س) سر دهد...


تن ما کیسه های سنگر دفاع از حریم قدسی توست یا زینب(س)








سین مثل سینه زنی برای مادر


به نام خدای فاطمه(س)


همین چند کوچه آن طرف تر از خانه ی ما ، در خانه ی مولا ، بچه های کوچکی هستند که عید ندارند . این دم عیدی عده ای نامرد که شبانه به خانه شان ریخته بودند تا از مولا بیعت بگیرند ، مادر خانه را سخت مجروح کرده اند ، کودکش را سقط کرده اند و پهلویش را شکسته اند ...


به احترام او که پرکشیده است به احترام او سفره ی هفت سین مان را جمع کردیم ، در میهمانی ها نمی خندیم ، کوچه قلبهای ما بوی مادر می دهد ، میگویند او را شبانه در همین کوچه ها تشییع کرده اند ، میگویند در همین کوچه ها به خاک سپرده اند ... مزار مادر قلبهای ماست و در این ایام که زائر مرقدش امام زمان است زیبنده نیست که زینت عید داشته باشد .


یا فاطمه اشفعی لنا عندالله 



کاروانهای مدینه


کاروان حسینی به مدینه بازگشت،اما بی حسین...
نکند کاروان رضوی هم به مدینه بازگردد ...

مدینه عادت کرده گویا کاروانها برمیگردند اما بی ...



یاد همسایه


تو آن همسایه ی رئوفی هستی که وقتی در غربتم عطوفتت نمایان میشود

یا علی بن موسی الرضـــــــا(ع)