دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا
دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

از اوضاعم خبرداری؟

سیصدوسیزده یار داری تو


پس چرا با من کار داری تو؟؟؟


سر به سر آقا


آیا نگاهی برمن بی عار داری تو؟؟؟؟


در میان چند خط و چند راه


گفته ای که می بینی


می دانی


از اوضاعم خبر داری


پس کجایی تو؟؟؟


من امامم را نمی بینم


سخت می فهمم


سخت می دانم


ولی بر قلبم تسلایی


تو آمده ای


نمی گویم که می آیی



نظرات 2 + ارسال نظر
مرضیه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 19:37 http://shab-e-barani.blogsky.com

سلام آقا سید جلیل

دیگه سر نمی زنی اون طرف ها!

کنون نهاده علی سر به روی شانه‌ی در / و روی گونه‌ی او خاطرات می‌لرزد ...

التماس دعا

یونس الف 5 اردیبهشت 1391 ساعت 23:48 http://takhorshid.mihanblog.com

سلام عزیز دل
حضرت رسول (ص) فرمودند: بر فاطمه و ولدها خیر عمل
حالا می فهمم چرا آن ملعون گفت : در اذان حی علی خیر العمل نگویید.

این روز ها دل بدجوری هوای مادر را کرده.
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد