نشسته ام به راه دوست
همانکه فکرمیکند
مرامیان ذهن روشنش
میان خط ونقطه های بودنش
مراهنوزجای می دهد
ومن همیشه هستم همچویک قبا دربرش
مگوکه درمیان دیدگان دیدنش چه دیده ام
ویامیان گفتگوی من واو
چه رازهاشنیده ام
فقط بدان که تشنه است
برای او همیشه آب دیده می برم..