بیا ببین که بازهم زبان من به هق هقی دوباره مبتلاشده
ودردرون جایگاه بودنت
که با ملات آب وعشق برای تو بنا شده
چه شور واشتیاق تازه ای به پا شده
ولی ببین تمام شد
از این خیال که ساختی برای من
از این خیال نبودن
به باد سرد جدایی
فروختم
وقبل آنکه زنم چوب حراج را به خیالم
میان آتش ابهام تو سوختم
نگاه کن
که فقط بادخریده هیچ
هیچ تورا
ببین به سردی دستت هنوز بسته نگاه
فقط برای تو گفتم زعمق جانم آه .... س.ج
سلام
خوش به حال تو
که فقط
برای او گفته شد ...
قشنگ بود
خیلی
ما را یادتان آمد؟!!!!!!
تشکر ... آره خوشحال شدم
لینکتان کردم
خوش حالم که هستید
التماس دعا
+