دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا
دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

در حریم حرمش

وارد حرم میشوی و از بستهای حرم عبور میکنی ...

بی آنکه متوجه بشوی بستهای حرم تنها یک راه به دنیای مادی دارند ...

به میان صحن که می رسی دست به سینه می گذاری و خدمت مولایت آن امام رابط ارض و سماء سلام میدهی،

در صحن تا مقابل سقا خانه می ایی و جرعه ای آب می نوشی 

آری اینجا دیگر آسمان است 

صحن ها از چهار طرف به دنیا راهی ندارند ...

به داخل حرم مشرف میشوی 

دور تادورت تماما آینه کاری ست 

و این آینه ها یکسان و یک دست نیستند 

همه شکسته شدند ، حالت عرفانی است و خودت خبر نداری ،

این اینه ها میخواهند بگویند فقط باید خود را بشکنی تا آسمانی بشوی  ...



تمام رواق ها را عبور میکنی و به ضریح حضرتش می رسی 

آن الگویی که تمام این طریقت را پیموده تا به مقام امامت و جانشینی خداوند رسیده است 

این مسیر طریقت تماما زیر یک گنبد تجلی یافته ، همان گنبدی که نماد وحدانیت خداوند است 

و گلدسته ها که مقام نبوت و امامت هستند به عنوان هادیان و شاهدان و گواهان این مسیر الهی ...


خدا می داند چه رازهایی در معماری حرمت نهفته است ... یا شمس الشموس 



نظرات 2 + ارسال نظر
mehraban21 3 شهریور 1392 ساعت 00:30 http://cheshmedeeel.blogfa.com/

مشهد کجا و این دل ناپاک من کجا!؟
خود را شبیه وصله ی ناجور دیده ام


هروقت حرم میرید سلام وبندگی ما روهم خدمت آقا عرضه کنید...

مـــــــــــــــــــن:))) 7 شهریور 1392 ساعت 10:39

سلاااااااااااااااااااام برادر .... رفتی حرم منو خیلی دعــــــــــا کن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد