دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا
دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

توئیت بهاری

بوی عید می آمد
نا خود آگاه انسان وسوسه میشد که بو بکشد
و هفت سینی که در سینی مسی روی ترمه های گلی لایک میخورد
از اینکه کسی عید را هشتگ کند ابایی نیست

بوی عید می آمد 
وکسی صدا میزد 
بیایید این طرف بازار
به مردی که کنارم کفش ها را به پا میزد گفتم 
شما را میگوید
دستفروشی فال عید میفروخت
نیت که کردم 
از ادامه خرید این طرف بازار منصرفم کرد!
هنوز به دنبال هفت سینی بودم که لایکش کرده ام!
شلوغ بود و تو در تو 
آن طرف بازار که رفتم 
یک میلیون شغل ایجاد کرده بودند!

از شیر مرغ تا جان آدمیزاد
حواسم را پرت کرده بودند
پایم گیر کرد و به زمین افتادم
برخاستم و جلوی جمعیت خودم را تکان دادم
نگاه که کردم
از رکود عبور کرده بودم!

صدای توئیت ها می آید
و من منتظر توئیتی از بهارم!
که پیشنهاد سین هشتم برایم می آید
و من لبخند میزنم
با وجود این همه دعای خیر
چرا اکبر باجناقم برایم سرمایه داری آرزو میکند!

#سید_جلیل