دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا
دست به قلم های ســیدجلیل

دست به قلم های ســیدجلیل

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا

بیعت

به نام خدا 

خلاصه ی این چند ماه!!

در روز غدیر بیعت گذاشته شد و جفا شد 

در شب عاشورا بیعت برداشته شد و وفا شد




سیدجلیل ...

سیدجلیل چشم خویش واکن

روبه من مراتماشاکن

سربه سوی آسمان بردار

چهارده ستاره پیداکن

سید جلیل نگو که تنهایی

تو همیشه در دل مایی 

 ما تورا کنار خود داریم 

شکر نعمت به جا نمی آری؟ 

سید جلیل تو یک قدم بردار 

صد قدم خدا کند در کار 

ما برای مشکلات بنده مان 

بر گزیده ایم چهارده ابرار...

برای آنان که مادی می اندیشند مثل من

من نمیتونم  خونه من اینجوری بهتره  خونه اخرتت رو آباد کن !!!

وقتایی که بهش میگفتم چرا مثل بقیه خوش نیستی چرا به زندگی خودت نمیرسی این جمله هارو به من میگفت 

پولش رو هم داشت همه چیز دراختیارش بود تازگیا شده بود رئیس یکی از بخشهای اداره حقوقشم چند برابرمن بود همکارویکی از دوستای صمیمیم بود 

وقتایی میشد کلی باهاش بحث میکردم که اگه جایتو بودم پولمو میزدم تو خونه و سکه و طلا و اینا ... ولی خیلی آروم برمیگشت میگفت نخیر مثل اینکه تو یه چیزیت میشه ها میگفت برای من همین خونه ساده خوبه ...میخوام چیکار

گذشت ما که نتونستیم متقاعدش کنیم پولاشو تو حسابش الکی پس انداز نکنه !!!

تااینکه واسه ماموریت منتقل شد به یکی از شهرهای استان شب قبل رفتنش زنگ زد گفت پاشو بیا طرفای ما کارت دارم 

اون شب یه برگه داد بهم یه سری شماره تلفن و آدرس توش نوشته بود گفت فقط میخواد که غیر من کسی متوجه نشه میگفت هرماه یه مبلغی رو برام میفرسته تامن برسونم به همون آدرسایی که بهم داده بود 

اون لحظه هم از حرفای گذشتم خجالت میکشیدم و هم یه حس شعف و شادی داشتم !!! شاید به خاطراین بودکه دوماه اجاره خونم عقب افتاده بود ...


سه نقطه

راه و بیراه و دو صد جاده هم 

 و قدمهای چنان دور و با فاصله هم 

 داستانی شیرین شده من بافته ام

 همگان دیده کج برده به من

 چه خیالی دارند

که من آن نادره ام 

نهکه نادراسمم

 همچو رسمی نادر

 آفتابیست مرا پی در پی 

آه خورشید چه تکرار کند

جز قدی نور و تو با ان خوشحال

کلماتم مبهم 

در دل ظرف سفال!!!

و نخواهی فهمید آنچه بوده ست محال

تو سلامت باشی 

دل بیمار چرا؟

 تو دلت خواسته تیمار چرا؟ 

تو که بستی ته این جاده را!!!

بی تکلف گویم 

ساز باید گیری زنگ هم عهدی را ...

نازنینم

نازنینم 

فکر کن 

فکر مشغول من امشب

فکری افکار توست 

سالها دلبسته 

این دم دیده در آثار توست 

زخم تن 

زخم روان 

زخم بدن

شاهد روز جدایی

از کنارت رد شدن ...

خُطُـــــــوَات

همیشه شیطان منتظر یک اشاره است که دنبالش بری

در جویدن لقمه ای حرام 

در یک خیال خام 

یا دادان یک اختیار تام 

در گفتن یک تورا میخوام 

یا تیزی تیغ انتقام 

شایدم 

قبل هر میای باهام !!!

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ

ولی اون دست بر نمی داره میکشه تو رو دنبال خودش گام به گام


صبرررر

نه از دیده روی و نه از دل

نشو از حال درگیر مو غافل

که گربر عشق وحالت صبرداری 

خدایش میرساند بخت حاصل


اول هر پیروزی

باختن در ره عشق خاتمه نیست ..


هرکه مجنون شده نیست .. 


درد عشاق ندید .. 


تلخ و سم را نچشید .. 


خاتمه اوست ..


ورنه این حادثه ها اول هر پیروزیست 





معضلات شبکه های اجتماعی 1

به نام نامی الله 

با توجه به اینکه شبکه های اجتماعی یک محیط عمومی ست و در جوامع عمومی نظر و آرا جمع موجب پایداری و ثبات یک اجتماع میشود نکاتی که در ادامه ی این نوشته میخوانید فقط ایده ها و تجربه های شخصی و جمع آوری شده ی بنده بوده که بر اثر سابقه بدست آمده است 

در این نوشته نکات ضروری و قابل توجه وتاملی مطرح میشود  لذا دوستانی که آسیبی از جانب نت و شبکه های اجتماعی حس نکرده اند با توجه بیشتری بخوانند 


- ضرورت وقت و زمان بر همگان مشخص ونمایان است وبرای هر امری اختصاص زمان موجب تحقق و به ثمر رسیدن آن میشود این امر در مذهب و اعتقاد ما نیز سفارش شده است به طوری که در احادیث داریم که رسول خدا فرمودند: در روز قیامت از عمر انسان به طور عموم واز جوانی به طور خصوص پرسیده میشود که در چه راهی سپری شده است ...در قرآن کریم بارها خداوند به اوقاتی وزمانهایی از روز قسم خورده است "والعصر" "والیل اذا یغشی والنهار اذا تجلی""والفجر "و...

چه معدودند افرادی که وقت خویش را صحیح شناختند و به اهداف خویش رسیدند و چه بسیارند انسانهایی که افسوس وقتهای تلف شده ی خویش را میخورند و خواهند خورد و این مهم تنها نمونه آشکاری ست که بر همه ی کاربران نت و شبکه های اجتماعی مشخص شده است 


- شاید تنها تفاوت محیط مجازی و محیط حقیقی در نحوه ی ارتباط انسانهاست و الا هیچ تفاوت خاصی برای من مشاهده نشده ...چه بسا تاثیرگذاری روانی و روحی بر احساس آدمی در محیط های مجازی به مراتب بیشتر و حساس تر از جوامع حقیقی است  محیط مجازی ساخته ی ذهن بشر است همه ی ما شاهد آن بوده ایم که اختراعات بشر به مرور زمان کامل وکامل تر شده اند به طوری که در طول این گذر زمان عده ای قربانی آزمایشات ناملموس اختراعات بشری شده اند لذا اینترنت هم از این قاعده مستثنا نیست علی الخصوص بخشهای تازه بنیان نهاده شده ی آن همچون شبکه های اجتماعی 

یکی از این موارد تاثیر گذاری منفی بر روان کاربران نت می باشد همه ی ما شاهد این حقیقت بوده ایم که افرادی به دنبال منافع شخصی خود در محیط های مجازی اقدام به ایجاد پایگاههای دوست یابی اینترنتی میکنند که با اقبال عمومی زیادی مواجه میشود و تنها کسانی که شاید به فکر نحوه ی ارتباط کاربران نمی باشند مدیران اینگونه سایت ها هستند که هرروز با ایجاد امکاناتی جدید در جهت بیشتر کردن کاربران خود هستند که به دنبال آن گسترش منافعشان رابه دنبال دارد و درک این موضوع که جوانان و کاربران نا آگاه خود را به قیمت جان و روان خویش دراجاره ی بنگاه معاملات منافع مدیر سایت قرار میدهند شاید کمی پوشیده باشد اما اگر به خودمان بیاییم می فهمیم که این ما هستیم که در این سایت فعالیت داریم میتوانیم فعالیتی نداشته باشیم متاسفانه شبکه های اجتماعی هم از این قاعده خارج نمیشوند تنها در حجاب شبکه اجتماعی قرارگرفته اند 


- چند وقتی است که به این موضوع خیلی درگیر شده ام نداشتن سرانجامی مشخص!!!

در چند سال اخیر عرصه ی جنگ نرمی برای ازبین بردن اعتقادات ما به وجود آمده است ما نمیتوانیم منکر این حقیقت شویم که دشمن تا دل خانه های ما نفوذ کرده اما احساس میشود که سنگر اصلی را گم نموده ایم سنگر اصلی جنگ نرم امروز جنگ عقیده من با عقاید منفی دشمن است صرفا محدود به چند پست ارسالی در یک شبکه اجتماعی نمیشود ما چه اندازه به آنچه میگوییم ایمان قلبی داریم ؟؟؟ شبکه های اجتماعی امروز همچون زیر لایه های جبهه ی جنگ نرم بیشتر مانع رویارویی ما به اهداف اصلی شده اند واقعا دشمن ازاین بهتر چه میخواهد وقتی ببیند چند صد شبکه اجتماعی مارا بی هدف مشغول کرده اند بدون آنکه سرانجام مشخصی داشته باشیم بدون آنکه به این بیاندیشیم که گرهی در جبهه ی اصلی انداخته ایم ... 

چه جنگ نرمی صورت می پذیرد در جوامعی که همه یک رنگ و یک عقیده دارند جبهه ی جنگ نرم زمین دشمن است هرکس از فاصله ای دور دشمن را مورد هدف قرار داد عمار رهبرست 

یادمان نرود در جنگ نرم دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می آید به سراغ ایمانها معرفت ها عزم ها پایه ها و ارکان اساسی یک کشور ... و من فتح این سنگرها توسط دشمن را در شبکه های اجتماعی به کراّت مشاهده نمودم 


-شاید با کلمه اعتیاد ذهنتان مشغول اعتیاد به مواد مخدر شود اما کاربران محترم شما معتاد شده اید و خبر ندارید باور نمیکنید کافیست برای چند روز شبکه ای که در آن فعالیت میکنید تعطیل شود آن زمان است که متوجه اعتیاد خود میشوید 

در تعریف اعتیاد می‌توان گفت: تمایل شدید جسمانی و روانی فرد به ادامه مصرف یک ماده که باعث تغییر در شرایط عادی وضعیت جسمانی، روانی و اجتماعی او می‌شود، اعتیاد نام دارد.با این تعریف، به  کسی که  وابستگی جسمی و روانی  به ماده ای دارد و ناگزیر است مصرف مشخصی از آن را به طور مستمر ادامه دهد، معتاد گویند...ذکر این نکته ضروری است که با این تعریف از اعتیاد ، بسیاری از رفتارهای افراد طبیعی بشر نیز که در آنها تکرار وجود دارد ، به عنوان اعتیاد و در ذیل همین عنوان طبقه بندی شده اند

وقتی دستگاه عصبی شما هرروز به مدتهای طولانی درگیر ارتباطهای مجازی باشد بدون شک وابسته میشود حال آنکه اگر شما در دنیای حقیقی خواسته باشید ساعات طولانی دریک محیط اجتماعی دائما صحبت کنید و فعالیت داشته باشید قادر نخواهید بود و لذا دستگاه عصبی شما سریع واکنش میدهد این در حالی است که ماندن در محیطهای مجازی آرام و آرام بدن شما را درانحصار خود در میاورد و بدن و دستگاه عصبی شما وقتی به این مسئله واکنش میدهد که شما از این محیطها خارج شده باشید و یا امکان حضور ازشما سلب شود....


دوستان به فضل الهی و کمک و نظرات شما این مطالب ادامه خواهد داشت ... 




...دلتنگی

قلبم تپید

و روحم خدای را دید

وقتی برایت احساس

از بوستان او چید


دستم کشید نقش تورا

تنهای تنها 

خندید

من بودم و نگاهت 

ای هست من 

تنگ است دلم برایت